چه زود گذشت......
چه زود گذشت برای هم بودن و برای هم سوختن
چه زود گذشت بی قراری دیدارمان
چه زودداستانت از درخشش نوازش به تیرگی بی مهری عادت کرد و لبخند غبار سایه سردی از جلوه بودنت را نشانم داد
چه زود کوچه باغهای خاطرات را فراموش کردی
چه زود قرارمان را آفت پژمردگی زد
چه زود در بیشه تو آهوی سرگردانی که به توپناه آورده بود رانده شد
چه زود بی قرار تنهایی شدیم و چه زود همراهی مان گذشت
چه زود گذشت بی قراری دیدارمان
چه زود گذشت......