یاحق
سلام از این کرم منو ببخشید
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آنقدر مشتاقم گلویم سوتکی باشد بدست طفلی خردوبازیگوش
که او یکریزو پی درپی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان را آشفته سازد
وهر دم بشکند این سکوت مرگبارم را.
" دکترعلی شریعتی"
غم ای یادگار شکست و ناکامی های من،
غم ای وارث دردهای گذشته ام،
راستی چرا خانه دلم را ترک نمی کنی ؟
آخر بگو ببینم آیا جاودانه در زوایای تاریک دلم مدفون خواهی شد یا جای خود را کمی هم به خنده و نشاط خواهی داد.
غم ای یادگار خاطرات گذشته ام ای باز مانده سر گذشتهای به درد آلوده ام آخر تو که همه جا را می شناسی آیا جای دیگری نخواهی رفت؟
از غم عشق چه می باید کرد
به کمی دیداری می توان راضی شد
به تمنای نگاهی می توان تشنه جانبازی شد
می توان دلخوش کرد به کلا می که شنید
از دو خط نامه سرد می توان داغ شد و شعله کشید
از جهان گذر کرد و گذشت
به گذرگاه رسید
به گذ رگاه تباهی به جنون
و ز آتش فریاد زد
فریاد زد............